انتظار
شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۹ ب.ظ
در انتهای انتظاری سرد و طولانی من ماندم و آغاز یک فصل پریشانی وقتی بهار از شاخه های کاج، می تابید من بودم و یخ بستگیهای زمستانی در سر، صدای سبز گندمزار می پیچید اما دلم محو سکوتی بود پنهانی بادی که با خود برد برگ انتظارم را می ریخت بر قصر دلم یک قلعه ویرانی گاه عبور از امتداد لحظه های سرد دستی به روی شانه ام می کاشت عریانی
۹۴/۱۱/۱۰